گنبد خورشید
ابر از همهمه ی شهر گریزان شده است
دست های تو ولی آیه ی باران شده است
صید دریای نگاهت شده چشمم هر چند
دامنت مامن آهوی بیابان شده است
بر دل سنگ من ای عشق بیا پا بگذار
در قدمگاه تو سنگ آینه گردان شده است
خلق دنبال چه هستند که خورشید اینجا
زیر این گنبد نورانی پنهان شده است
صبح از مشرق ایوان تو بر می خیزد
گنبدت روشنی چشم خراسان شده است
مهدی صحرایی-سبزوار
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم مهر ۱۳۹۰ ساعت 11:24 توسط مهدی صحرایی
|
وبلاگ ادبي . مهدي صحرايي